- هم گون
- همرنگ، هم لون
معنی هم گون - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هم جهت
همایون، فرخنده، مبارک، خجسته، فرخ، در موسیقی از دستگاه های هفت گانۀ موسیقی ایرانی، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
همرنگ: از جمله هفتاد هزار اسپ هام گون رنگ هم بالا بودند)
همایون
هم جنس
هم رنگ، همانند، شبیه
آلیاژ
جامعه، انجمن
برنگ آب، آبی، کبود
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خجسته، مبارک، فرخنده، میمون، مقامی در موسیقی (نگارش کردی: هومایون)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی مشهور به زرین کلاه در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
هم میهن
مبارک، میمون
عضو، آبونه
مجموع
مشترک المنافع، شریک
هم قدم، همسر، برابر
همین دم، اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، ایدر، ایدون، فعلاً، فی الحال، اینک، حالیا، عجالتاً، نون، ایمه، همینک، حالا، الحال، کنون، الآن، بالفعل
همچنینبرای مثال همیدون من از لشکر خویش مرد / گزینم چو باید ز بهر نبرد (فردوسی۱ - ۱/۶۹۲)
همچنین
افراد بشر نسبت به یکدیگر
فرخنده، مبارک، خجسته، فرخ، در موسیقی از دستگاه های هفت گانۀ موسیقی ایرانی، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
هم رتبه، هم طراز، هم درجه
کسی که مبتلا به کم خونی است
دو یا چند تن که از یک گروه و دسته باشند
دو تن یا دو چیز که به یک وزن باشند، هم سنگ
گاوی که با گاو دیگر بر یک یوغ بسته شده باشد
دو یا چند تن که دارای یک کیش و آیین باشند، هم کیش
متفق در سخن و گفتگو، هم صحبت، هم کلام، هم زبان، هم آواز
آنکه دارای خون اندک باشد
برنگ گچ سفید سپید
مانند گوهر بسان جواهر: گاه گوهر پاش گردد گاه گوهر گون شود گاه گوهر بار گردد گاه گوهر خر شود. (فرخی)
هم آئین، هم مذهب، هم کیش
هم قدم، هم عنان، برابر، همسر، یار، رفیق
همچنین
همصدا، دو چیز که صدایشان هم آهنگ و به موازات یکدیگر بر آید، یا دو کس که با یکدیگر آواز خوانند